آمریکا از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همواره به دنبال تسلط بر این کشور و ملت بوده اما عدم موفقیت در نیل به این هدف، او را به بزرگترین دشمن نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرده است چنانکه رهبر معظم انقلاب تعبیر «شیطان بزرگ» را برای این کشور به کار میبرند.
طی این چند دهه پس از پیروزی انقلاب، آمریکا در برههها و عرصههای مختلفی از جنگ گرفته تا سیاست و امنیت منطقهای، حق ملت و مردم ایران را نقض کرده است. هدف قراردادن ایرباس مسافربری ایران در سال 67، کمک به جنگ نابرابر صدام علیه ایران و ترور دانشمندان و شخصیتهای ایرانی فقط گوشهای از جنایات حقوق بشری این کشور علیه ملت ایران است.
نقض حقوق ملت ایران توسط آمریکاییها در حالی انجام میشود که این کشور به بهانههای مختلف و برای اعمال فشار، نظام جمهوری اسلامی ایران را متهم به نقض حقوق بشر میکند.
در همین ارتباط، «قدس» پای سخنان مهندس عبدالحمید شهرابی، مسؤول پژوهش و تحقیقات «خانه آمریکای لاتین»، نشسته است.
آمریکا یکی از کشورهایی است که نژادپرستی و مسأله نقض حقوق بشر در آن بسیار زیاد است. به اعتقاد شما چرا دولتمردان ما در مقابل اقدامات آمریکاییها، موارد نقض حقوق بشر در آن کشور را مورد توجه قرار نمیدهند؟ آیا نباید جمهوری اسلامی برای دفاع از مظلومینی که در آمریکا حقوقشان تضییع می شود، اقدام و حرکتی داشته باشد؟
اینکه چرا دولتمردان ما نسبت به نقض حقوق بشر در آمریکا توجه ندارد، واقعاً جای سؤال است. لزوم توجه دولت به این موضوع از دو جهت مهم است. یکی اینکه انقلاب اسلامی ایران بهحق، داعیه دفاع از حقوق بشر بهطور عام و دفاع از مظلومین و مستضعفین را بهطور خاص دارد. دیگر آنکه در مبارزه با آمریکا نباید ضعفهای دشمن از دیده پنهان بماند.
شما توجه کنید! به رغم ادعاهای کذب آمریکا، کمتر جایی در دنیا وجود دارد که حقوق بشر در آن به اندازه این کشور پایمال شود و این صرفاً یک ادعا نیست. اصلاً پیدایش کشوری به نام ایالات متحده بر مبنای نقض حقوق بشر صورت گرفت. اگر قتلعام سرخپوستان بومی و تصرف زمین مادری آنان نقض حقوق بشر محسوب نمیشود، پس دیگر نقض حقوق بشر چیست؟ بعد از این قضیه هم نقض حقوق بشر در آمریکا به اشکال مختلف ادامه یافته است.
این نقض حقوق بشر به شکل نژادپرستی و کشتار سیاهان، شنیعترین شکنجه زندانیان که اکثر قریب به اتفاقشان مردم محروم این کشور هستند و... رخ داده است. این موارد نقض حقوق بشر در داخل این کشور است. دولت آمریکا حقوق بسیاری از ملت های دنیا را هم زیر پا گذارده است. شما ببینید چه کسی مسؤول قتل بیش از یک میلیون نفر در جنگ عراق است؟ یا مسبب کشتار صدها هزار انسان بیگناه در ویتنام و سوریه کیست؟
اینها همه مصداقهای بارز نقض حقوق بشر است و ما وظیفه داریم این تعدی آشکار به حقوق بشر را دایماً افشا کنیم. اما همانطور که شما اشاره کردید، از انجام این وظیفه غفلت کردهایم.
اینکه چرا چنین غفلتی صورت گرفته، مسألهایست که باید بهصورت جدی به آن رسیدگی شود و مهمتر آنکه، این غفلت باید به پایان برسد. اگر فکر کنیم که تعامل بدین معنی است که دشمن همواره ما را تهدید کرده و به موارد بیاساس متهم کند و ما هم سکوت کنیم، اشتباه است؛ همانطور که انفعال در مقابل نقض حقوق بشر توسط آمریکا نیز اشتباه است.
با این اوصاف، چرا آمریکا همواره ایران را متهم به نقض حقوق بشر میکند؟
ببینید! تاریخ روابط ایران و آمریکا نشان میدهد که آنها همیشه به دنبال تسلط بر ایران بودند. با پیروزی انقلاب اسلامی در این تسلط گسست ایجاد می شود و جمهوری اسلامی به عنوان مانعی در مقابل سلطهگری آمریکا قد علم میکند. پس تهاجمات آمریکا علیه ایران در هر قالبی که صورت میگیرد، قابل فهم است.
حال، این تهاجم چه بهشکل تحریک و حمایت از صدام در جنگ علیه ایران باشد و چه بهشکل کودتای طبس و چه در قالب تحریم اقتصادی و متهمکردن ایران به نقض حقوق بشر. اینها ابزارهای مختلفی بوده که آمریکا برای هدفی واحد یعنی در هم شکستن مقاومت ملت ایران بهکار گرفته است.
شما به فرمایشات مقام معظم رهبری در این زمینه توجه کنید. ایشان به دفعات تأکید میکنند که دشمنی آمریکا با ایران ریشه در تضاد آشتیناپذیر انقلاب اسلامی با نظام سلطه استکباری دارد. یک روز انرژی هستهای بهانه میشود و روز دیگر توان موشکی و اتهام نقض حقوق بشر. اتفاقاً ایشان در جریان مذاکرات هستهای اخیر ایران و آمریکا و همچنین ماجرای برجام بر این واقعیت تأکید کردند.
میتوان با صراحت گفت که نقض حقوق بشر بهانه است. اتهام اصلی ایران این است که از خواسته آمریکا تبعیت نمیکند و از ملتهای مظلوم فلسطین، عراق، یمن و سوریه حمایت مینماید، اتهام ایران این است که چرا از جنبشهای مقاومت در آمریکای لاتین و آفریقا پشتیبانی میکند.
ایران از جمله کشورهایی است که نزدیک به 17 هزار شهید ترور دارد. در بسیاری از این ترورها دست پنهان دولت آمریکا و حمایتهای آمریکایی آشکار شده است؛ مانند ترور دانشمندان هستهای که مسؤولان آمریکایی در صحبتهای خود بهطور غیرمستقیم و تلویحی آن را راهکاری برای مقابله با هستهایشدن ایران میدانستند.
آمریکا حامی گروههای جنایتکاری بود که 17 هزار نفر از هموطنان بیگناه ما را وحشیانه ترور کردند و امروز هم از نیروهایی پشتیبانی میکند که زنان و مردان و کودکان مظلوم را در سوریه سر میبُرند. آمریکا جوخههای مرگ را در آمریکای لاتین آموزش داد و آنها را سازماندهی کرد. این جوخهها، صدها تن از آزادیخواهان و نیروهای انقلابی آن منطقه را به قتل رساندند.
در مورد نقض حقوق بشر در آمریکا هزاران سند غیرقابل انکار وجود دارد ولی
رسانههای جمعیِ تحت سیطرة نظام سلطه، این اسناد را سانسور میکنند و مانع انتشار آن میشوند. با این حال، آمریکا در کمال وقاحت ادعای دفاع از حقوق بشر را دارد و همانطور که حکومتهای منتخب مردم را با کودتا سرنگون میکند، ادعای دفاع از دموکراسی را هم دارد. قدرت آمریکا بیش از آنکه در بمبهای اتمی باشد در همین قدرت تبلیغاتی و کنترلی است که بر رسانههای جمعی پر نفوذ دارد.
چرا دولتمردان ما آن جاهایی که حق ملت ایران ضایع شده، یا هیچ عکسالعملی نشان ندادند یا واکنش درستی از خود بروز ندادند و کاری نکردند؟
به نظرم در مورد جنایت منا کارهایی صورت گرفت اما قطعاً کافی نبود و آنطور که باید استمرار پیدا نکرد. اما موارد دیگری از نقض حقوق ملت ایران بوده که در مورد آنها اصلاً کاری جدی انجام نشده است؛ مثل همین جریان هستهای و تحریمهایی که به ملت ایران فشار وارد کرد.
ما میتوانستیم به جای مذاکره خوشبینانه و امیدبستن به وعدههای دروغین دشمن، افکار عمومی جهان را در دفاع از حقوق خود بسیج کنیم اما این کار را نکردیم. موارد دیگری هم وجود دارد؛ مانند بهاسارتگرفتن 5 دیپلمات قهرمان جمهوری اسلامی که سالها پیش توسط دولت صهیونیستی انجام شد و ما در مورد آن کار جدی نکردیم.
واقعیت این است که دفاع بینالمللی از انقلاب اسلامی در سیاستهای جمهوری اسلامی جایگاه تعریفشدهای نداشته است و این صرفاً مربوط به دولت فعلی نمیشود. این ضعف وقتی بیشتر آشکار میشود که تشخیص دهیم جلب همبستگی جهانی با انقلاب اسلامی از مهمترین وظایف نیروهای انقلاب است.
چرا پرونده «حقوق بشر در ایران» همیشه توسط آمریکاییها محل بحث بوده؟
تا وقتی که انقلاب اسلامی زنده است و از حقوق مردم فلسطین و دیگر ملتهای مظلوم دفاع میکند، پرونده اتهامات آمریکا علیه ایران باز خواهد بود و دولتهای وابسته به نظام سلطه، ما را در این خصوص محکوم خواهند کرد. این کارکرد واقعی حقوق بشر در نظام سلطه است.
همانطور که در این کارکرد، با فضاحت کامل، عربستان از فهرست کشورهای ناقض حقوق بشر حذف میشود و ننگ این عملکرد برای آقای بان کی مون بهعنوان دبیرکل سازمان ملل باقی میماند.
اما ما در این زمینه چه کار میتوانیم و باید بکنیم؟ نخست - همانطور که اشاره شد- فعالیت جدی و مستمر در این باره در دستور کار دولت و همه نیروهای انقلاب قرار گیرد. البته این موضوع به هیچ وجه بدان معنی نیست که دولت از انجام این وظیفه مبرا است، بالعکس، دولت باید در این حوزه نقش اساسی ایفا کند.
منظور از تأکید بر نیروهای انقلاب این است که وظیفه مذکور به دولت محدود نمیشود و همه نیروهای انقلاب برای اجراییکردن این وظیفة رویزمینمانده پای کار بیایند. کوبا از جمله کشورهایی است که در این زمینه تجربه موفقی داشته و در جلب همبستگی جهانی با انقلابش موفق عمل کرده است.
جاهای دیگری هم هستند که دولتها توجه خاصی به این حوزه دارند و خودشان سازمانهای بهاصطلاح «مردمنهاد» درست میکنند تا به این امر مهم بپردازند. اما در ایران نه دولت در این باره کار جدیای میکند و نه دیپلماسی عمومی فعال است؛ در حالی که ظرفیتهای عظیمی برای این کار موجود است.
یک نمونه از این ظرفیتها در تجربهای که ما در کمپین همبستگی با ایران بعد از ترور شهید احمدی روشن داشتیم، نمایان شد. آن زمان با ابتکار عملی که صورت گرفت، این امکان به وجود آمد که بسیاری از سازمانهای ضدجنگ از ما حمایت کردند. در بیش از 80 شهر ایالات متحده تظاهرات مردمی در محکومیت ترور دانشمندان هستهای و مخالفت با تحریم اقتصادی و تهدیدات نظامی علیه ایران برگزار شد. پس شاهدیم که چنین ظرفیتهایی وجود دارد و اگر نیروهای انقلاب پای کار بیایند، این ظرفیتها و ظرفیتهای بهمراتب بیشتر را میتوان فعال کرد.
نظر شما